بزرگ تر از قد خودم

اینجا زمستان لباس سفیدش را با خودش می برد سمت نا کجا آباد و بهار با تمام آرزو های قشنگ رخت پهن می کند کنج تمام دلای ادما و من ارزو هایم را با خودم حمل می کنم به نا کجا اباد دلم و سنگین می شوم از تمام آرزو های نرسیده ام ....
سلام بهار قشنگ صدای پا هایت را می شنوم و می بینم تمام نقاشی های نکرده ات را.راستی بهار خوبم تو تمام آرزو های پر پر شده ام را با خودت به تابستان تحویل می دهی یا در این بازار کم محبتی لطفی بر ارزو هایم می کنی
بهار جان چند سال باید منتظر بمانم تا شاید ....
بگذریم ...


می پسندم نمی پسندم
برچسب ها : , , , ,

مطالب مرتبط

    نظرات

    فرشته شب
    فرشته شب در تاریخ 1390/12/16/2 و 15:05 گفته :
    وقتی بهار از را رسید.. یخ های قلبمان آب شد.. گل عطرآگین احساس درونمان رویید..و یادمان آمد شعری بپیچیم در وصف خوبرویی بهار..اما یادمان نبود وقت خداحافظی زمستان.. دل آدم برفی آب شد..
    فرشته شب
    فرشته شب در تاریخ 1390/12/16/2 و 15:05 گفته :
    وقتی بهار از را رسید.. یخ های قلبمان آب شد.. گل عطرآگین احساس درونمان رویید..و یادمان آمد شعری بپیچیم در وصف خوبرویی بهار..اما یادمان نبود وقت خداحافظی زمستان.. دل آدم برفی آب شد..
    برای دیدن نظرات بیشتر روی شماره صفحات در زیر کلیک کنید
    نام
    آدرس ایمیل
    وب سایت/بلاگ
    :) :( ;) :D
    ;)) :X :? :P
    :* =(( :O };-
    :B /:) =DD :S
    -) :-(( :-| :-))
    نظر خصوصی

     کد را وارد نمایید:

    آپلود عکس دلخواه: